رسيتاتيف و رکوئیم

در رسیتاتیف، جمله موسیقی خود را کاملا” در خدمت گفتار قرار می دهد، در آن، جمله موسیقی با ریتم در می آمیزد و بیشتر به آکسان گذاری کلمه توجه می شود تا به معنای آن.این فرم با اپرا به وجود آمد و یکی از عناصر مهم آن شمرده می شود. مثل اپرا، رسیتاتیف هم اصلش به فلورانس در پایان قرن17 باز می گردد. ضروری ترین وظیفه ای که رسیتاتیف در موسیقی آوازی داشت، در پیش زمینه قرار دادن متن شاعرانه ای بود که با پیچیدگی های نوشتار پولی فونی نامفهوم شده بود. در ابتدا، رسیتاتیف تنها با یک باس کونتینوی ساده همراهی می شد تا صدای گوینده رسیتاتیف از تن مربوط خارج نشود. آزادی زیادی برای اجرا به خواننده داده می شد، ولی وی مجبور بود در چهار چوب آکوردهایی که ارکستر به او می داد حرکت نماید.

سهم ارکستر در هنگام اپرا و رسیتاتیف به دادن آکورد محدود می شد. ولی استفاده از متنی قافیه دار ، مصنف را وادار به موسیقی ملودیک تر و ریتمیک تری نمود، که سازماندهی بیشتری داشت. به این ترتیب بود که در قرن17،فرمهای جدیدی بین رسیتاتیف و آریا به وجود آمد. بعضی مصنفین آکومپانیمان کاملا” پری نوشتند که شامل سازهای اجباری می شد.

در اینجا باید بین رسیتاتیف همراهی شده، که از متن شعر باید پیروی کامل کند و آنرا برجسته نماید، و آریوزو که ملودیک تر و سنجیده تر است، باید فرق گذارد. هر یک از آنها استفاده زیادی در اپرا، کانتات، اوراتوریو و گراند موته در قرنهای 17و18 داشتند. رسیتاتیف همراهی شده وظیفه پیوند رسیتاتیف خالص و آریا را داشت.

زمانی که رسیتاتیف خالص در قرن19فراموش می شد، رسیتاتیف و آریوزو در هم ادغام شدند، به شکلی که ملودی مستمری را به وجود آوردند، و تنها با حضور درام بود که جلو برده می شدند.

رفتار مشابهی در آغاز قرن20 در پله آس، اثردبوسی، دیده می شد که در آن جمله ملودیک با تمام انعطاف خود ،از اول تا آخر نمایش با گفتگو پیوند می خورد. در یک برداشت کاملا” متفاوت، برگ در وتسک با رفتاری اکسپرسیونستی، ملودی گفتگویی را جانشین رسیتاتیف می کند. با اینکه بعضی مصنفان- مثل بتهوون در قسمت فینال از سنفونی نهم، رسیتاتیف را به عنوان سبکی سازی و ارکستری پذیرفته اند ولی رسیتاتیف یک فرم اساسا” آوازی است.

رکوئیم

مس رکوئیم با مس معمولی ، نه تنها از نظر حالت عزا بلکه از نظر ترتیب و تعداد بخش های مختلفی نیز که اثر را می سازند متفاوت است. متن مس برای مردگان در اصل یکی از آوازهای گریگورین بود و سپس توسط چند پولی فونیست قرن 16 ، مثل رولاندو لاسوس و توماس لویی دو ویکتوریا روی آن کار کردند، ولی تا قرن 19 ، این متن چندان مورد توجه نبود ، اما در همین قرن (19) برلیوز ، شومان ، لیست ، وردی و فوره براساس رکوئیمی که موزار در 1791 نوشت و آخرین اثرش بود، رکوئیم خود را نوشتند.

رکوئیم موزار نقطه شروع برای رکوئیم هایی شد که نوعی کانتات وسیع یا مس کنسرتانت بودند، در آن ها به تناوب آریا و کر قرار گرفتند که ارکستری پر حجم حمایت شان می کرد . این شیوه رفتار هنوز هم مطلوب خیلی از مصنفان است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید