تاریخچه موسیقی فیلم

تركیب بسیار مؤثر موسیقی پاپ و موسیقی فیلم را می‌توان در فیلم بازگشت به آینده اثر آلن سیلوستری مشاهده كرد كه در آن موسیقی مردم در دوره‌های گذشته و حال، به شیوه دلپذیری تركیب شده‌اند. در فیلمهای علمی تخیلی هیچ اثری شاخص‌تر از آثار ونجلیز در Blad Runner و دنی الف من در Batman نیست. این آثار حال و هوای تیره‌ای دارند.گاهی اوقات به شكلی كاملاً استثنایی، تمهای موسیقی وارد فرهنگ عامه مردم می‌شود. از جمله آثار اولیه، موسیقی جان ویلیامز برای فیلم كوسه‌ها است كه به طرز حیرت‌انگیزی، اعماق دریاها را نشان می‌دهد. نمونه دیگر، تمهای ونجلیز برای فیلم ارابه‌های آتش است كه در آن حركات قهرمانانه فوق‌العاده‌ بدیع بازیگران با حركت كند به نمایش درمی‌آید. همچنین موسیقی بیل كونتی برای فیلم راكی نمونه جالبی برای رویدادهای ورزشی گلادیاتورمانند بود. موسیقیهایی هم كه جان باری برای مجموعه فیلمهای جیمز باند ساخت، در نوع خود بی‌نظیر بودند.تردیدی نیست كه موسیقی‌ جان ویلیامز برای فیلم جنگ ستارگان نقش عمده‌ای در تأثیر فیلم بر مخاطب داشت. در این موسیقی از اركستر فوق‌العاده‌ عظیمی استفاده شد و با استفاده از تمهای بدیع، جدال خیر و شر به شیوه‌‌ای مدرن ساخته و پرداخته گردید. ویلیامز در كنار استیون اسپیلبرگ آثاری به یاد ماندنی را خلق كرد. او یكی از نمونه‌های برجسته آهنگسازان مستعد موسیقی فیلم است كه هم موسیقی سنتی را خوب می‌شناسد و هم دست به كارهای تجربی جسورانه‌ای می‌زند.

در موسیقی تجربی، موسیقی‌دانها، غالباً از سازهای الكترونیكی استفاده می‌كنند، از جمله وندی كارلوس كه بخشی از آثار بتهوون را در فیلم ساعت پرتقالی اجرا كرد و یا براد فیدل كه از موسیقی متالیك در فیلم ترمیناتور 2 استفاده كرد. برخی از آهنگسازان هم از سازهای الكترونیكی به شیوه‌ای نه چندان آشكار استفاده می‌كنند، از جمله جیمز هورنر در فیلم تایتانیك. استفاده از این سازها به تدریج با بهره‌گیری از كامپیوترها برای ایجاد جلوه‌های ویژه رایج شد، اما هیچ سازی، با همه توانایی‌ و گستردگی‌اش نمی‌تواند جانشین آهنگسازان مستعد و ماهر در صنعت فیلم‌سازی شود. گاهی اوقات تصور می‌شود كه آهنگسازی برای فیلم و برای رادیو و تلویزیون، یكی است و همان آهنگسازانی كه برای سریالهای تلویزیونی، موسیقی می‌سازند، می‌توانند برای فیلمهای سینمایی نیز موسیقی بسازند. ولی واقعیت این است كه موسیقی برای فیلم و تلویزیون، با یكدیگر تفاوتهای اساسی دارند. كسانی كه در هالیوود به كار فیلمسازی مشغول هستند، این دو نوع آهنگسازی را به شدت از یكدیگر متمایز می‌سازند و در هنگام استخدام آهنگساز، در این مورد دقت زیادی به خرج می‌دهند. ظاهراً آهنگ ساختن برای فیلمهای سینمایی بیش از آهنگسازی برای فیلمها و سریالهای تلویزیونی اعتبار دارد، هر چند هر دو به مهارتهای یكسانی نیاز دارند و آهنگساز تلویزیونی به علت محدودیت زمانی فیلمها و سریالها، مشكلات بیشتری هم دارد. البته مهم‌ترین علت تمایز بین این دو حرفه، همان انگیزه قدیمی، ‌یعنی پول است! پولی كه برای یك اثر سینمایی پرداخت می‌شود بسیار بیشتر از حق‌الزحمه موسیقی برای یك كار تلویزیونی است و كسی كه می‌تواند از تلویزیون به سینما مهاجرت كند، واقعاً شانس آورده است.

هر چند همه رسانه‌ها و از جمله سایتهای اینترنتی دایماً به تمهای كشف ‌‌نشده در آثار رادیویی و تلویزیونی اشاره می‌كنند، كماكان زیباترین ملودیها را از موسیقی فیلمهای سینمایی می‌شنویم، ملاحتی كه فقط در تنظیم ماهرانه و دلپذیر برخی از قطعات موسیقی سبك به گوش می‌رسد.برخی از برجسته‌ترین آهنگسازان فیلمهای سینمایی با آهنگسازی برای تلویزیون كارشان را شروع كردند و قبل از آنكه به «پرده عریض سینما» برسند، پرده كوچك‌تری را كه تلویزیون باشد، تجربه كردند. یكی از برجسته‌ترین آنها جان تاونر ویلیامز است. آن روزها كه برای تلویزیون موسیقی می‌نوشت، نامش جانی ویلیامز بود. برخی از آثار تلویزیونی او عبارتند از: گمشدگان در فضا و شهمات. او همچنین به عنوان پیانیست استودیو از جمله در جلسات هنری ماسینی هم كار می‌كرد. پس از آن كه به رتبه نوشتن موسیقی برای فیلمهای سینمایی ارتقا پیدا كرد و رهبر اركستر سمفونیهای پاپ شد، نامش را به جان ویلیامز تغییر داد.بودجه‌های اختصاصی برای فیلمهای سینمایی فوق‌العاده زیاد هستند و آهنگساز می‌تواند از اركسترهای بزرگ‌تری هم استفاده كند. مدت مقرر برای نوشتن یك موزیك متن برای نمایش تلویزیونی بسیار كمتر از موسیقی یك فیلم سینمایی عمده است. اپیزودهای تلویزیونی گاهی باید در ظرف یك هفته یا كمتر آماده شوند، درحالی كه آهنگساز فیلم سینمایی بین چهار تا شش هفته و گاهی هم بیشتر، وقت دارد.آهنگسازان كلاسیك قرن نوزدهم بی‌تردید از این محدودیت زمانی اجباری به وحشت می‌افتادند.

سمفونیها و كنسرتوهایی با طول مدت و میزان كار انجام‌شده مشابه یك فیلم سینمایی، غالباً به یك سال وقت نیاز داشتند، بنابراین هنگامی كه به آثار جان هور یا كورن گولد برای كمپانی برادران وارنر دقت می‌كنیم، ارزش كیفی آنها تحت چنین شرایطی بسیار بیش از آن است كه در تصور ما می‌گنجد.در روزهای «كلاسیك» تلویزیون، آهنگسازان تلویزیون و سینما، از جمله بااستعدادترین و ماهرترین هنرمندان موسیقی بودند، ولی در سالهای اخیر، با استفاده از سینتی سایزر و ترانه‌سراهای موسیقی پاپ، این قلمروها به شدت مورد تهاجم قرار گرفته‌اند و آهنگسازان «واقعی» تقریباً عرصه را ترك كرده‌اند. هم برنامه‌های تلویزیونی و هم فیلمهای سینمایی،‌ به طرز اسفباری سخنگوی «آنچه كه اینك رخ می‌دهد» شده‌اند تا مخاطبان جوان‌تر را به خود جلب كنند. از این رو آهنگسازان ارزشمند موسیقی فیلم، عموماً به دوره كلاسیك تعلق دارند و در میان آهنگسازان معاصر، هنرمندان خلاّق، معدودند.در گذشته، حتی گاهی موسیقی فیلمهای جنگی و مارشهای نظامی، از چنان محبوبیتی برخوردار می‌شدند كه مردم آنها را زمزمه می‌كردند، اما این روزها، محبوبیت‌ فقط منحصر به ملودیهای پیش پا افتاده عاشقانه شده است و از آن نغمه‌های باشكوهی كه خلق آنها هفته‌ها و شاید سالها وقت می‌برد، كمتر نشانی دیده می‌شود.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید