قوانين حياتي براي اهل موسيقي
فرصت تمرين كردن ارگ را از دست مده؛ هيچ سازي مانند ارگ وجود ندارد كه چنين سريع و مستقيم، انتقام كثيفيِ انشاء و اجراي اثر موسيقي را بگيرد.
با جد و جهد و كوشش در كُر بخوان بهخصوص بخش مياني را. اين كار خصوصيات موزيكاليته (حس موسيقايي) تو را رشد ميدهد.
اما موزيكال (حس موسيقايي) بودن چه معني دارد؟ تو موزيكال نيستي اگر با ترديد و با چشمان حيرتزده به نتها نگاه كرده و با مشكل، قطعه را تا آخر اجرا كني؛ تو موزيكال نيستي، اگر شخصي به طور تصادفي دو صفحه نت را برايت ورق زند، توقف كرده و نتواني نواختن را ادامه دهي. ولي تو موزيكال هستي اگر در قطعهاي جديد تقريباً احساس كني كه در ادامه چه بايد باشد، در اثري آشنا همين روال در ذهنت بايد باشد. موسيقي نه تنها در انگشتانت بلكه در سر و دلت جاي دارد.
اما چطور ميتوان موزيكال شد؟ فرزند عزيزم، از همه چيز مهمتر شنوايي تيز و درك فوري است، چون همه چيز از آسمان القاء ميشود. اما استعداد را ميتوان پرورش و تكامل داد، به اين هدف دست نمييابي اگر گوشهنشيني اختيار كني و تمام روز تمرينات مكانيكي انجام بدهي؛ تماس زنده و همهجانبه با موسيقي ضروري است: بهويژه سر و كار داشتن با كُر و اركستر.
در مرحله اول گستره آوايي آدمي را در چهار شكل اساسي مشخص ساز، به آوازها گوش فرا ده، بهويژه در كُر؛ تحقيق كن كه كدام مناطق قدرت بيشتري را دارا هستند و در كدام يك آوازها به بيان نرم و لطيف ميپردازند.
به همة ترانههاي محلي با دقت گوش فرا ده؛ اين، گنجينة زيباترين ملوديهاست؛ آنها خلق و خوي ملتهاي گوناگون را برايت بازگو ميكنند.
از اوان كودكي خواندن كليدهاي قديمي را تجربه كن. در غير اين صورت بسياري از گنجينههاي گذشته براي تو دستنيافتني است.
از ابتداي آموزش به صدا و شخصيت سازهاي گوناگون توجه كن. كوشش كن تا خواص مخصوص صداها را در حافظه شنواييات حك كني.
هيچ گاه فرصت شنيدن يك اپراي خوب را از دست مده.
قديم را بزرگ بدار، ولي با روي باز به پيشواز نو برو. به اسامي ناشناس با نظر مغرضانه نگاه مكن.
در مورد يك اثر موسيقي از اولين تأثير آن قضاوت مكن: آنچه در لحظه اول به تو خوش ميآيد نه همه وقت بهترين است. اساتيد آموختن بيشتر را تقاضا دارند. بسيار چيزها در مرحله بلوغ براي تو روشن ميشود.
در قضاوت راجع به موسيقي بين يك اثر هنري و اثري كه تنها براي سرگرمي (آماتور) است تفكيك قائل شو. از اولي دفاع كن اما در مورد دومي خشمگين مشو!
«ملودي»، نداي رزمي (جنگي) اشخاصي با معلومات سطحي (غير حرفهاي( است، و در حقيقت موسيقي بدون ملودي موسيقي نيست. اما بفهم كه آنها از مفهوم “ملودي”چه چيز را در نظر دارند: آنها ملودي سَبُك و زود دركشونده، با ريتم ظاهراً جذاب را اعتراف ميكنند. ولي باز آثار زيادي داراي شيوههاي ديگر موجود است و اگر هر گاه هر جايي از آثار باخ، موتسارت و بتهوون را بازنمايي هزاران شكل گوناگون ملودي را ميبيني؛ برعكس ملوديهاي اپراي نوي ايتاليايي با روش حقيرانه يكنواخت تو را دلگير خواهد كرد.
بسيار خوب و جالب است اگر تو در پيانو ملوديهاي كوچك را بنوازي و بيشتر خوشحال باش وقتي كه آنها خود به خود و بدون ساز به سراغ تو ميآيند. معلوم ميگردد كه در تو درك باطني موسيقي بيدار ميشود. انگشتان بايد آن چيزي را كه مغز ميخواهد اجرا كنند، نه برعكس.
در ابتداي ساختن يك اثر موسيقي همه قطعه را در مغز بساز. زماني كه كاملاً آماده شد، آن را ميتواني روي ساز اجرا كني. اگر موسيقي تو از باطن تو برخاسته باشد و تو آن را احساس كردي به ديگران نيز همان تأثير را خواهد بخشيد.
اگر آسمان به تو تخيل (فانتزي) زنده عطا كرده است، پس در لحظات تنهايي تو گاهي ميخكوب ميشوي پشت ساز مينشيني، با كوشش باطني خود ـ “من” ـ را در هارموني بيان كني؛ و هر قدر اين عالم هارموني برايت ناروشن است تو همان قدر مرموزتر احساس داري كه بر گردونه سحرآميزِ هستي سوار شوي. اين خوشبختترين ساعات جواني است. اما اغلب زمان خود را در اختيارِ اميالِ استعدادت قرار مده كه آن، تو را به صرف كردن وقت و قوهات براي ساخت تصاوير توهّمي (رويايي( برميانگيزد. فرا گرفتن فرم و نيروي بيان روشن به تو، تنها همراه با دانش مكتوب ميآيد. از اين رو بيشتر وقت خودت را به نوشتن صرف كن، تا بداههنوازي (improvization, impovise)
هر چه زودتر به كار رهبري اركستر آشنا شو. بيشتر به رهبرهاي خوب نظر كن؛ همراه با آنها ميتواني آهسته آهسته به كار رهبري بپردازي. اين كار موضوع را روشن مينمايد.
به دقت به زندگي نظر كن و نيز با هنرها و علوم ديگر آشنا شو.
قوانين اخلاق عيناً قوانين هنر است.
با كوشش و فعاليت هميشه (همه وقت) به درجات والاتر خواهي رسيد.
از يك ورقه فلز كه چند سكه بيشتر ارزش ندارد ميتوان هزاران فنر ساعت ساخت كه بسيار باارزش است. «ورقه فلزي» كه از عالم بالا به تو داده شده است، از روي وجدان استفاده نما.
در هنر هيچ چيز حقيقي بدون شور و اشتياق ساخته نميشود.
هنر نه براي جمع كردن ثروت است سعي كن يك هنرمند باكمال شوي. ديگر هر چه هست خودبهخود به دست ميآيد.
فقط زماني كه فرم اثر برايت روشن شود مضمون آن نيز واضح ميگردد.
شايد تنها نابغه ميتواند نابغه را تا انتها درك كند.
شخصي گفته است كه نوازنده كامل بايد با شنيدن اثر اركستري در بار اول، پارتيتور آن را تصور كند. اين عاليترين هدف است كه در موردش ميتوان آرزو كرد.
آموزش انتها ندارد.
روبرت شومان
و ديگر اندرزها
ـ به هر دوره براي خدمتهايش احترام قائل ميشويم! دوران نو نيز دستآوردهاي درخشاني دارد.
ـ در همه دوران، آهنگسازان بد هم وجود داشتند و نيز ناداناني كه از آنها تعريف ميكردند.
ـ اگر قرار است نزد كسي چيزي بنوازي بهانه نياور؛ اين كار را بلافاصله انجام بده و يا فوري رد كن.
ـ تو تنها يك استاد را دوست مدار، اساتيد زياد بوده و هستند.
ـ فكر نكن كه موسيقي قديمي، منسوخ (كهنه) گشته. سخن زيبا و حقيقي هيچ گاه كهنه نميشود، موسيقي زيبا و حقيقي نيز چنين است: پير نميشود.
ـ قطعه موسيقي خود را چنان تصور كن كه گويا در پيش چشمانت حاضر است.
قوانين حياتي براي اهل موسيقي موافق (مطابق) نشر سال 1959 با ويرايش د. و. ژيتاميرسكي چاپ ميشد.
مطابق نقشة اوليه ر. شومان اين حكمتها براي جايگزيني بين قطعات «آلبوم براي نوجوانان» پيشبيني گشته، ولي آهنگساز از اين نيت دست كشيده و آنها را به طور جداگانه نشر نمود. (ضميمه «مجله نو موسيقي»، لايپزيگ. No:36 و 1850) .
بعدها «قوانين حياتي» «ضميمه» “آلبوم براي نوجوانان ” گرديد و در سال 1854 به نشر آثار يك جلدي روبرت شومان به نام «مجموعه مقالات درباره موسيقي و موسيقيدانان» انتشار يافت «و ديگر اندرزها» بعد از مرگ ر. شومان در بين دستنوشتههايش پيدا گرديد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.