زندگی نامه فردریک شوپن
شوپن در زلازولا شهری در مرکز لهستان به دنیا آمد.پدرش نیکولاس شوپن یک مرد فرانسوی بود که اصلیتی لهستانی داشت.او در سال ۱۷۸۲ به لهستان رفت و با تکلا جوستینا که یک لهستانی بود ازدواج کرد و در لهستان سکنی گزید.
بر طبق گفتههای خانواده این آهنگساز،شوپن در ۱ مارس ۱۸۱۰ به دنیا آمدهاست .او همیشه از این تاریخ ،به عنوان روز تولدش نام میبرد. ولی مدارک مربوط به غسل تعمیدش ۲۲ فوریه را روز تولد او اعلام میکند که به احتمال زیاد این دوگانگی در اعلام تاریخ تولد او را می توان تنها به عنوان یک اشتباه از سوی کشیش نویسنده این مدرک دانست(مدرک در ۲۳ آوریل نوشته شده بود که ۸ هفته پس از تولد وی بود).
خانواده شوپن در اکتبر ۱۸۱۰ به ورشو نقل مکان کردند.استعداد موسیقایی شوپن جوان در سالهای آغاز زندگی اش ظهور کرد تا آنجا که در ورشو به لقب موتسارت دوم مشهور شد.شوپن قبل از ۷ سالگی دو پولونز (در سل مینور و در سی بمل ماژور) نوشت که اولی توسط فادر سیبولسکی-سرپرست مدرسه ارگانیست و یکی از معدود ناشران موسیقی در لهستان- منتشر شد.با انعکاس نبوغ خارق العاده او در روزنامههای ورشو، شوپن کوچک مورد توجه و پذیرش سالنهای کنسرت اشرافی در پایتخت قرار گرفت .او از این زمان اجرای کنسرتهای خیریه خود را آغاز کرد و اولین کنسرت پیانو خود را در ۸ سالگی اجرا کرد.او نخستین درسهای حرفهای پیانو را از زیونی (متولد ۱۷۵۶ در بوهم) آموخت.این دوره از سال ۱۸۱۶ تا ۱۸۲۲ به طول انجامید، شوپن از زیونی به نیکی یاد میکرد گرچه او خیلی سریع از استادش پیشی گرفت.یکی دیگر از کسانی که در پیشرفت شوپن نقش بسزایی را ایفا کرد ویلهلم وورفل (متولد ۱۷۹۱ در بوهم) بود.این پیانیست پرآوازه که استاد کنسرواتوار ورشو بود درسهای گرانبهایی را -گرچه نامنظم- در نواختن ارگ -و احتمالا پیانو- به شوپن آموخت.شوپن در پاییز ۱۸۲۶ نزد جوزف السنر ( متولد ۱۷۶۹) آهنگساز کنسرواتوار ورشو شروع به یادگیری تئوری موسیقی، هارمونی و آهنگسازی کرد.
شوپن در ۱۸۲۹ شاهد اجرای یکی از کنسرتهای نیکولو پاگانینی نوازنده بی همتای ویلن در ورشو بود.او همچنین یوهان نپوموکا هومل آهنگساز و پیانیست آلمانی را ملاقات کرد.شوپن در آن سال به وین رفت و دو کنسرت در آنجا اجرا نمود که اجرای آنها باعث شد تا پیامهای متفاوتی را دریافت کند که شامل مقالاتی دلگرم کننده و انتقادهایی در رابطه با آرام نواختن بیش از اندازه او بود.
او در ورشو نخستین اجرا از کنسرتو پیانو در فا مینور را ارائه نمود و اولین اجرا از کنسرتو پیانو دیگرش می مینور را در نشنال تئاتر در ۱۷ مارس ۱۸۳۰ به نمایش گذاشت.در ۱۸۳۰ دوباره به وین رفت و این دو کنسرتو پیانو اش را اجرا نمود.
شوپن در وین خبرهایی درباره شورش ماه نوامبر روسیه علیه لهستان شنید که این باعث شداز تصمیمش برای بازگشتن به کشورش صرف نظر کند.او تا چند ماه دیگر در وین اقامت گزید و پس از آن به مونیخ و اشتوتگارت و سپس در اوایل اکتبر به پاریس رفت.شوپن تا پیش از این بسیاری از آثار مهم خود را تصنیف کرده بود که تعدادی از اتودهای اپوس 10 و دو کنسرتو پیانو اش از آن جمله اند.
فعالیت در پاریس:
شوپن در پاریس با چند تن از بهترین پیانیست های آن زمان آشنا شد که فردریش کالکبرنر، فردیناند هیلر و فرانتس لیست از آن جمله هستند و در همین زمان بود که ارتباط صمیمی او با آهنگسازانی مثل هکتور برلیوز، فلیکس مندلسون و وینچنتزو بلینی شکل گرفت.موسیقی او تا پیش از این توسط آهنگسازان بسیاری مورد تحسین قرار گرفته بود تا جایی که روبرت شومان درباره او به دیگران گفت: آقایان، کلاهتان را به احترام یک نابغه بردارید.
شوپن در 1835 با خانواده اش در کارلسبد ملاقات کرد و آن ها را تا محل سکونتشان در دشن و سپس تا ورشو همراهی کرد و پس از آن چند هفته ای را در درسنین اقامت گزید و بعد به لیپزیگ عزیمت کرد و در آنجا مندلسون و شومان را ملاقات نمود. او هنگام بازگشت از این سفر دچار حمله شدید تنگی نفس شد که این حمله به قدری طاقت فرسا بود که روزنامه های لهستانی خبر درگذشت او را منتشر کردند.
شوپن در 1838 با ژرژ ساند -که شش سال بزرگتر از او بود- آشنا شد و این رابطه که به سختی می توان درباره شیرین یا تلخ بودنش قضاوت کرد تا سال 1847 به طول انجامید.آن ها در زمستان 1839 به مایورکا رفتند که هوای نامساعد آنجا و نمناک بودن اتاق هایی که شوپن در آن ها اقامت داشت ،تاثیر بسیار بدی بر سلامتی وی گذاشت تا آنجا که آن ها مجبور به بازگشت به خانه شدند و شوپن پس از آن دیگر هرگز نتوانست سلامت خود را بازیابد. در سال 1845 مشکلات زیادی در رابطه بین شوپن و ساند ظاهر شد و در 1846 این رابطه با ورود مشکلات خانوادگی تیره تر گردید و این همان سالی بود که ساند یکی از رمان هایش به نام نوکرزیا فلوریانی را که اصلا برای شوپن خوشایند نبود را منتشر کرد.داستان این رمان به داستان یک هنرپیشه ثروتمند و یک شاهزاده بیمار برمی گردد که احتمالا بازتابی از روابط میان خود او و شوپن است. مشکلات خانوادگی سرانجام در سال 1847 به قدری قوت گرفت که منجر به قطع رابطه شوپن با ساند شد.
شوپن در 1848 آخرین کنسرتش را در پاریس اجرا نمود و سپس به اسکاتلند و انگلستان رفت اما آب و هوای بسیار بد انگلستان باعث بیمار شدن شدید شوپن شد تا آنکه او در 17 اکتبر 1849 هنگامی که به پاریس باز می گشت، در خانه خواهرش لودویکا درگذشت. روز پس از آن ماسکی از صورت و دست هایش ساختند و سپس بدن او را درقبرستان پر به خاک سپردند
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.